: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: پيوندهاي روزانه :
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
: لوگوي دوستان من :
: آرشيو يادداشت ها :
: جستجو در وبلاگ :
صوفی کیست؟ تصوف چیست؟
معنای صوفی
دانشوران بر سر مبدأ اشتقاق کلمهی صوفی قیل و قال بسیار میکنند. ولی نظر من ابن است که دربارهی مفهوم دقیق آن دلیلی برای جدال وجود ندارد. اکنون نظری سریع و اجمالی به کوششهای مختلفی که علمای لغت و فرهنگنویسان در این باره به عمل آوردهاند میافکنیم:
1. بعضی میگویند صوفیان به واسطهی پاکی (صفا)ی دلشان و به خاطر خلوص عملشان (آثار) ملقب به صوفی شدهاند. به قول بشر بن حارث «صوفی آن است که دلش نسبت به خدا بیریا (با صفا) باشد». اما اگر بپذیریم که کلمهی صفوی از «صفا» مشتق میشود باید صورت درست این کلمه صفوی باشد نه صوفی!
2. گروه دیگری تصور میکنند صوفیان از این نظر صوفی نام گرفتهاند که در حضور خداوند در مرتبهی (صف) اول قرار دارند و این بدان سبب است که سیر آرمانهای ایشان و حرکت قلبشان و توقف سر آنها به سوی اوست. به هر حال چنانچه کلمهی صوفی به صف (مرتبه) راجع باشد ناچار صورت این کلمه صفی خواهد بود نه صوفی.
3. بعضی دیگر گفتهاند ایشان را از آن جهت صوفی خواندهاند که صفاتشان شبیه به صفات، اصحاب صُغه است که در زمان پیامبر خدا به سر میبردند. اصحاب صفه یار و دیار را ترک میگفتند و از خاندان و دوستان دوری میگزیدند و از مناع دنیا فقط به اندازهی ضرورت برمیداشتند تا بدن عریان خویش را بپوشانند و رنج گرسنگی را التیام بخشند. از یکی از اینان پرسیدند صوفی کیست؟ جواب داد «صوفی کسی است که نه مالک و نه مملوک باشد»، و از این بیان منظورش آن بود که صوفی بندهی آرزوها و شهوات خویش نیست. اما اگر واژهی صوفی از صفه گرفته شده باشد باید صورت درست آن صفی باشد و نه صوفی.
4. آخرین نظر در این باره آن است که گفتهاند صوفیان را به خاطر عادتی که به پوشیدن صوف (پشم) داشتهاند صوفی گفتهاند. در هر حال اگر اشتقاق کلمه صوفی از صوف مودر قبول قرار گیرد، شکل این کلمه درست است و این تغییر از منظر فن اشتقاق صحیح خواهد بود. ابوبکر کلاباذی (1) میگوید این کلمه در عین آنکه از واژهی صوف آمده واجد معانی لازم چون: اعراض از دنیا، روح را متمایل به جهان دیگر کردن، دائم السفر بودن، اعراض جستن روح از لذات جسمانی، ترک یار و دیار گفتن، تهذیب سلوک، پالایش دل، شرح صدر و استعداد ارشاد نیز هست.
ابن خلدون نیز بر این عقیده بود که واژهی صوفی از صوف مشتق است ولی لازم است به یاد داشته باشیم که صرفاً با پوشیدن پارچهی درشت مویین و صوف خشن نمیتوان صوفی شد. همان طوری که هجویری گفته است پاکی (صفا) موهبتی است الاهی و صوف لباسی است در خور گوسفندان این بیان نظم دلکش سعدی را به یاد میآورد که میفرماید:
در کوه و دشت هر سبعی صوفیی بدی گر هیچ سودمند بدی صوف بیصفا.
مطابق تحقیقات و پژوهشهایی که امام قشیری کرده، کلمهی صوفی اندکی پیش از انقضای قرن دوم هجری یا 822 مسیحی مقبولیت عام یافت. پس از درگذشت رسول اکرم(ص) صحابت عنوانی بود که به وسیلهی مردم آن عصر پذیرفته شد. این مردم به هیچ عنوان دیگری نیاز نداشتند، زیرا صحابی بودن به اتفاق آرای عالیترین و بهترین عنوان به شمار میرفت. در آن عصر کسانی که با اصحاب پیامبر معاشرت داشتند تابعان نامیده شدند و تابعان عنوانی بود که به پیروان تابعان اطلاق میگردید.
امام قشیری صاحب رسالهی قشیریه تصوف را به معنی صفا یعنی پاکیزگی حیات درون و برون میگیرد و اظهار میدارد که «صفا چیزی است شایان ستایش که به هر زبانی میتوان ابراز کرد و از ضد آنکه آلودگی و ناپاکی است باید اجتناب ورزید.» از ابوالحسین نوری پرسیدند تصوف چیست؟ وی در جواب گفت: «تصوف چیزی جز ترک لذات نفسانی نیست». از نظر ابوعلی قزوینی تصوف چیزی غیر از آدابی خرسندی آور نیست. ابوسهل صعلو کی تصوف را «پرهیز از چون و چرا» تعریف میکند، و عقیدهی ابومحمد جریری این است که تصوف عبارت است از تخلق به عادات حسنه و رهایش قلب از شهوات قلب از شهوات و وسوسههای شیطانی.
پس موافق گفتار این صوفیان بزرگ روشن میشود که تصوف چیزی جز پالایش و تهذیب حواس واراده نیست. تصوف عبارت از فنای ارادهی فرد در ارادهی الاهی است و آن ایجاد سدمحکمی است بین طهارت دل و یاجوج و مأجوج لذات و شهوات. به عبارت دیگر تصوف انضباط فردی است یعنی اجرای او امر و پرهیز از نواهی. به این ترتیب تصوف، انضباط صرف اسلامی است. در این نظام با عمل به وظایف و الزاماتی که هیچ گاه نباید ترک شوند، شخصیت و حیات معنوی فرد مسلم تکون مییابد.
نوشته شده توسط : محبوبعلی